بررسی های روان پزشکان نشان داده است که طلاق و جدایی والدین از عمده ترین عامل بیماری روانی کودکان است . وقتی زوجین از هم جدا شوند،ترس ناشی از احساس بی سرپرستی و واهمه ای ناشی از آینده ای مبهم برای او پدید می آید که روان او را آزرده می کند. عقده های غیر قابل تحمل ،نگرش توام با نفرت نسبت به والدین واحساس از دست دادن امنیت از عوارضی است که در این خصوص قابل ذکرند.
جدایی والدین از یکدیگر کودک را به اختلال عاطفی دچار می کند،حالت افسردگی ،انزوا جویی ،تخیل پردازی در بیداری برای او پدید می آورد و در مواردی قدرت اراده و اندیشه را از او می گیرد ودر کل او را چنان پریشان می کند که اثرات شوم آن مادام العمر با کودکان است ،تجربه ی طلاق برای تمام اعضای خانواده اضطراب زاست و رفتار کودکان پس از طلاق نشان دهنده ی این اضطراب است و پس از طلاق میزان اختلالات عاطفی و رفتاری در کودکان بالا میرود .
برخی از عواقب و پیامدهای طلاق بر کودمان عبارتنداز:
_بزهکاری کودکان و نوجوانان،ناسازگار ی ها و رفتار های ضد اجتماعی
_فحشا بویژه در نتیجه ی فقر و نداری
_اعتیاد زنان،مردان،کودکان و نوجوانان و استفاده از کودکان در توزیع مواد مخدر و …
_پرخاشگری وناسازگاری کودکان و نوجوانان و فرار از منزل
_کاهش میل به ازدواج در فرزندان طلاق
_با اهمال ومسامحه ی والدین در تحکیم و تربیت فرزندا ن و آسیب دیدن روان آنان و تکرار این رفتار از سوی کودکان در آینده بر کودکان خود.
_دچار شدن به چند شخصیتی بودن(از آنجاییکه در دوران کودکی ثبات هیجانی و عاطفی به دست نمی آورند و هسته ی مرکزی شخصیت افراد در دوران کودکی شکل می گیرد این کودکان دچار اختلال شخصیت می گردند).
_فرزندان طلاق در آینده اکثرا افسرده،گوشه گیر و منزوی هستند و اتکای به نفس آنان نیز به شدت کم می شود.
_فرزندان طلاق آینده ای قوی را برای خود تصور نمی کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می دهند و در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و مقیاس بالاتر اجتماعی به نوعی بی اعتنایی و بی توجهی کشیده می شوند.