آیا افسردگی بعد از طلاق یک پروسه عادی و طبیعی است؟
ذات افسردگی با از دست دادن در ارتباط است. وقتی ما چیزی و کسی مهم را از دست میدهیم، احتمال آنکه دچار افسردگی شویم بسیار زیاد است. در اینجا هم مشخص است زوجین دارند یکدیگر را از دست میدهند. البته افسردگی در این مورد بستگی به این دارد که چه کسی خواهان است و چه کسی دیگر خوانده و در برابر جدایی مقاومت میکند و نمیخواهد همسرش را از دست دهد. کسی که خواهان است و میخواهد طلاق بگیرد یا طلاق دهد کمتر دچار افسردگی میشود و اما همسری که طلاق نمیخواهد و مشکلی با زندگیاش ندارد، احتمال افسردگی و شدتش در وی بیشتر است. در واقع بیماری افسردگی او جدی است.
زن و مرد از منظر روحی و روانی تا چه مدتی درگیر طلاق و پیامدهای آن هستند؟
معمولا کسانی که پروسه جدایی را طی میکنند، دو سال درگیر نتایج و پیامدهای آن هستند. پروسه طلاق به نوعی استعاری، مرگ است، مرگ کسی که همچنان زنده است. معمولا زمانی که طلاق جدی شود تا زمانی که افراد از آن بیرون آیند، دو سال زمان میبرد، در صورتی که مرگ عزیز شش ماه تا یکسال زمان و انرژی میگیرد. فکرکردن به شخصی که زنده است، آیا در آینده ازدواج میکند یا نه، روزهایش را چگونه سپری میکند و… باعث ایجاد خشم میشود که معمولا شدت این خشم هم زیاد است. طلاق هزینهبر است، هم از منظر اقتصادی و هم عاطفی. در اینجا ما با مساله اقتصادی کاری نداریم هرچند که این مسایل اقتصادی مخصوصا برای زنان درگیری روحی ایجاد میکند (مانند اینکه در کجا سکونت کند، از چه طریقی امرارمعاش کند)، حتی در برخی از کشورها هزینههای اقتصادی طلاق محاسبه میشود. اما هزینههای عاطفی قابل محاسبه نیست و شدتی هم که بر جای میگذارد خیلی بیشتر است، مشکلاتی که برای فرزندان رقم میخورد که تا آخر عمر گریبانگیرشان است، مشکلات جنسی، ازدواجهای دوم که سطح تنش بالاتری دارند و غیره.
- ۹۹/۱۱/۰۲